خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: با پخش «خیابان ایران» در اواخر سال گذشته، بعد از مدتها جای خالی یک برنامه گفتگو محور شبانه در شبکه یک، البته برای دو شب در هفته پر شد. برنامهای که در بهار سال 93 جدیتر به فعالیت خود ادامه داد و کمکم مخاطبان بسیاری از آن خود کرد. همین موضوع ما را بر آن داشت تا از سازندگانش برای برگزاری یک میزگرد دعوت کنیم که بخش اول آن را مدتی پیش خواندید.
اما شرایط فعلی سازمان صداوسیما، ادامه پیدا نکردن این برنامه پس از ماه رمضان را به دنبال داشت و در حالی این گفتگو را میخوانید که برخلاف تصور ما، ششم تیر پرونده «خیابان ایران» بسته شده بود و فعلا هم خبری مبنی بر از سرگیری پخش آن وجود ندارد.
با این حال در این نشست آنقدر از این در و آن در حرف زده شد و بحث به مسائل مختلف کشید که حرفهای خواندنی با حضور حامد جوادزاده تهیهکننده، عبدالله روا مجری، مهدی صالحپور نویسنده، ریحانه سعیدیان عضو گروه کارگردانی و محمدجواد روشن روان تصویربردار در این بخش از گفتگو هم وجود خواهد داشت و با وجود قطع پخش ناگهانی برنامه، ما از درج قسمت دوم و پایانی این میزگرد منصرف نشدیم.
در بخش اول گفتگو ما از اسم برنامه شروع کردیم و در این باره پرسیدیم که آیا واقعا همه میتوانند در خیابان ایران قدم بزنند یا خیر؟ از جریانسازیهای برنامه سخن به میان آمد و البته گلایههایی هم به شیوه خبرنگاری در خبرگزاریها و مطبوعات وارد شد و از عملکرد روابط عمومیها و تنبل شدن رسانهها نکاتی ذکر شد.
در بخش دوم، نوبت ما بود که به اخبار 20:30 نقد داشته باشیم و خیابان ایرانیها هم با ما موافق بودند. حتی درباره مصاحبههای تلویزیونی رییس جمهور حرف زدیم و با توجه به تغییرات مدیریتی که گاه به حذف برنامهها و افراد منجر میشود، نظر این افراد را درباره تصمیمات مدیران سازمان صداوسیما پرسیدیم. عبدالله روا در این بخش از اسبابکشیاش از شبکه دو به شبکه یک سخن گفت و اینکه برخی واکنشهای مخاطبان اذیتش میکند و...
گفتگو با این برنامهسازان را که از «نیمروز» و «با کی بریم سیزده بدر» تا «شش تاییها» و «خیابان ایران» با هم جلو آمدهاند، در ادامه میخوانید:
* یکی از انتقادهایی که به رسانه ملی وارد می شود تاثیر جهت گیری های سیاسی و شخصی بر اخبار و خط و مشی صدا و سیماست. این تاثیر در برنامه خبری «20:30» شاید بیش تر به چشم بیاید. این وضعیت باعث شده است این سئوال پیش بیاید که این برنامه اصولا یک برنامه خبری است یا تحلیلی؟ برخی معتقدند ای کاش سازمان صداوسیما جهتدهیهای خود را به شما برنامهسازان برنامه های تحلیلی میسپرد. نظر شما در این زمینه چیست؟
جوادزاده: «20:30» یک اشتباه رسانهای است. این جمله را شما حتما منتشر میکنید و برای من هم حتما دردسر میشود. من هم یکی از منتقدان جدی این برنامه و آیتم «صرفا جهت اطلاع» هستم. به نظر من واحد مرکزی خبر دچار یک توهم است.
ما خبر را اشتباه گرفتهایم. گزارش خبری با برنامهسازی در حوزه خبر فرق میکند. ما رسانه بی جهت نداریم و رسانههای حرفه ای هرچه میخواهند بگویند اما درست. ادبیات سخیف، لحن یک طرفه در حوزه خبر درست نیست. من 20 برنامه «صرفا جهت اطلاع» را در مقالهای بررسی کردم. اینها یک شعار دارند، مثل ما که میگوییم «با کیفیت زندگی کنیم» شعار آنها این است که یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگران. این یعنی نقض غرض. من حساب کردم جالب است که این بخش خبری بالای 70، 80 درصد سوزن را هم به معاونت سیما میزند! دیگران تصور میکنند تلویزیون دارد نقد میشود اما معاونت سیاسی، معاونت دیگری را نقد میکند. مثلا خود من با دولت احمدینژاد مشکل داشتم اما خیلی دلداده حجتالاسلام روحانی نیستم. سیاستهای رسانهای این دولت به مراتب اشتباهتر است.
*رسانههای اصلاحطلب که گعدهای تر هستند.
جوادزاده: تصور هم میکنند خیلی بلدند.
*بلدند اما در جمع و گعده خودشان هستند.
جوادزاده: کجا بلدند؟ شما نگاه کنید که مصاحبههای روحانی را دست خودشان گرفتهاند. چه دکوری برای مصاحبه تلویزیونی رییس جمهور میزنند. کسی که از بی بی سی برنامه را میبیند فکر میکند منِ برنامهساز بلد نیستم. نمیفهمند که نمیگذارند ما کار کنیم. مصاحبه شونده چرا باید تعیین کند پشت سرش چه چیزی بگذارند.
*ما شنیده بودیم درباره انتخاب مجری فشار وارد شده، اما از اینکه دکور را هم خودشان زدهاند خبر نداشتیم.
جوادزاده: چرا در این باره هم اعمال قدرت میکنند. رسانه به مراتب به دولت ضربه میزند و دولت هم از طرف دیگر به رسانه! «صرفا جهت اطلاع» مال همه رسانه نیست و به یک اقلیتی مربوط است.
*به نظر ما هم این نوعی خودزنی است.
روا: ادای علی دایی را که در «خنده بازار» درمیآوردند همه جا مینوشتند کرامت انسانی زیر سوال رفته است و... اما برنامهسازان و مجریان تلویزیون کرامت انسانی ندارند؟ آبرو و خانواده ندارند؟ اگر بخواهیم از نظر فنی فعالان معاونت سیما را با همکارانمان در حوزه خبر مقایسه کنیم، اگر بهتر نباشیم بدتر نیستیم. در بهترین حالت همسطح هستیم. اما کارهای آنها باعث دلشکستگی ما میشود و بی اعتمادی مردم به رسانهمان را به دنبال دارد. کم شدن گرایش مردم به تلویزیون زیر سر همین فعالیت یک طرفه این برنامهها است.
*این اواخر تغییر و تحولات مدیریتی و حذف برنامهسازان و ... را به مراتب در سیما به ویژه شبکه سه شاهد بودیم. اگر روزی حرف حق بزنید و با وجود حمایت مدیر بالاسری شما، مسئول بالاتری شما را عوض کند، چه میکنید؟
جوادزاده: ما کار کردن در این رسانه را قبول داریم و برای مثال مدیریت علی دارابی را قبول داریم. ما نمیتوانیم روی شاخه بنشینیم و دم شاخه را ببریم! این رسانه ساختار دارد، من هم در این ساختار قرار گرفتهام و برنامه میسازم. سعی میکنم مدیران را قانع کنم، مثلا دلیل اتفاقات برنامه را توضیح بدهم. آنها یا قبول میکنند یا نه. تجربه به من نشان داده سازمان صداوسیما فرد محور نیست و این موج عظیم اجازه نمیدهد هرکس هرکاری میخواهد انجام بدهد بنابراین مدیران ارشد را هم اصلاح میکند. بسیاری از مدیران بودهاند که تصمیمات اشتباه گرفتهاند و خود رسانه آنها را مجبور به عقبنشینی کرده اما آنها زمانهایی هم هزینههایی دست رسانه گذاشتهاند.
در این رسانه آدمهایی کار میکنند که شاید سنوات حضورشان اینجا بالای 40 سال بشود، این افراد را که کم نیستند و تاثیرگذار هم هستند نمیشود حذف کرد. تجربه ثابت کرده وقتی رسانه پای تصمیمی پرقدرت میایستد، این تصمیم اشتباه نیست. زمانی پیش میآید که مثلا معاون سیما تصمیمات زیادی میگیرد و گاهی مدیران میانی نظرات دیگری دارند. اما وقتی او تصمیمی میگیرد که مدیران پایینتر هم بر آن صحه میگذارند مشخص میشود این تصمیم غلط نیست. در غیر این صورت یک تهیهکننده خوب برای اتفاقات برنامهاش توضیح میدهد و حمایت مدیران را جلب میکند. البته آقای فرجی که خودش مدیر خوبی است. اگر بخواهم او را وصف کنم باید بگویم او ژنرال رسانه ملی است. من خیلی این واژهها را درباره کسی استفاده نمیکنم اما او آنقدر رسانه را خوب میشناسد و تفکر صحیحی دارد که به راحتی میتوان در تعامل با او برنامهسازی کرد. گاهی هم اختلاف نظری ایجاد میشود. مثلا برنامه «شش تاییها»ی ما پس از اختلاف نظر با مدیر گروه نوجوان شبکه دو منتفی شد.
*بحث به جای خوبی رسید. چطور شد عبدالله روا را که با اجرای برنامههای نوجوان شناخته شده بود برای اجرای برنامه گفتگومحور شبانه با مخاطب بزرگسال انتخاب کردید؟ البته مساله اسبابکشی از یک شبکه به شبکه دیگر هم بود.
روا: من قبل از اینکه به عنوان مجری نوجوان به شبکه دو بیایم، تجربیاتی در رسانه داشتم که البته در شبکه استانی بود. من هیچوقت برای نوجوان اجرا نکرده بودم و مخاطب همه برنامههایم بزرگسال بودند. از طرفی مجری باید در شبکههای استانی سنگینتر باشد.
جوادزاده: این هم از آن قوانین نانوشته است که نمیدانیم چه کسی گفته مجری باید آنجا سنگینتر باشد! یا مثلا فلان مدل حرف زدن سبکی است.
روا: ورود من به شبکه دو براساس یک اتفاق خوب بود و همه لذتش هم به شانسی بودنش بود! بزرگترین قابلیتی که من در جوادزاده پیدا کردم این بود که کار با گروه او فرصت شکوفایی هر استعدادی را که در وجود افراد هست ایجاد میکند. یکی از بزرگترین معضلات بهترین مجریانی که اکنون آنها را به عنوان بهترین مجری نمیشناسیم خودسانسوری و عدم اعتماد به نفس است. تهیهکنندهها در ابعاد مختلف که به آنها نگاه کنی، بیشتر ترمز هستند، اما جوادزاده گاز است! خیلی وقتها شده که من جلوی او را میگیرم. اکثرا تهیهکنندهها جزو بدنه سازمان هستند و حواسشان است که اتفاق بدی نیفتد و یادشان میرود برای اتفاقات خوب تلاش کنند.
من اولین بار بود برنامه نوجوان اجرا میکردم. البته اجرای چند قسمت از «روز از نو» را هم داشتم و همان موقع شبکه دو از من خواست برنامه صبحگاهیشان را اجرا کنم اما جوادزاده هم پیشنهاد اجرای یک برنامه نوجوان را به من داد و گفت تصور میکند در این کار موفق باشم. ماشالله خوب فهمیده بود، من هم تواضع نمیکنم واقعا خوب بودم و خودم رضایت داشتم. اما پیش از این نیز سه چهار سال مجری بودم. بنابراین در ذهن خودم، اجرای نوجوان میانه کار من بود نه ابتدایش. من همواره سعی کردم طوری زندگی کنم که اگر قرار است موضوعی را تخصصی دنبال کنم از چیزهای دیگر غافل نشوم.
*البته من شنیده بودم «خیابان ایران» را قرار است فرزاد حسنی اجرا کند.
روا: بله او دوست و استاد بزرگوار من است و خیلی وقتها از او راهنمایی میگیرم. من در حالی که شاید در ذهن شما قابل مقایسه با حسنی نباشم و معمولی و ضعیفتر شناخته شوم، به کلاس حسنی رفتم و درس یاد گرفتم. من دورههای زیادی رفتم و بسیار آموختم. حتی مجری ناموفقی بود که با خودم میگفتم او چرا موفق نمیشود!؟ بنابراین سرکلاسش رفتم تا بفهمم ماجرا چیست! همان ماجرای ادب از که آموختی؟ است. من بیشتر از دو هزار ساعت کلاس اجرا رفتم که تا به حال در کنار تجربههایم به من کمک کرده و بعد از این هم راه درازی در پیش دارم تا یک مجری استاندارد شوم، آن مرحلهای که خودم استاندارد میدانم.
جای تأسف است که من از برخی مجریها بهترم چراکه نباید اینطور باشد. من نباید جزو بهترین مجریهای تلویزیون باشم و معتقدم بهترینها هنوز نیامدهاند، در خیابانند ما آنها را میبینیم اما نمیشناسیمشان. فکر میکنم حالا خیلی باید برای من خطر ایجاد شود، برای فرزاد حسنی، احسان علیخانی، علی ضیاء و... اما متاسفانه هیچوقت برای این افراد خطری ایجاد نمیشود و همیشه بهترین هستند. من تلاش میکنم که خطر باشم چرا که باید با هم رقابت کنیم.
*با این حساب لابد با اینکه «خیابان ایران» چند مجری داشت هم مشکلی نداشتید؟ اینکه فرصت گفتگو با برخی را از دست میدهید...
روا: گاهی کاری را به کس دیگری میدادند در حالی که من فکر میکردم از عهدهاش برمیآیم. در این موارد مادرم به من میگفت تو همیشه پیش خودت بگو از همه بهتری آن وقت به کسی حسودیات نمیشود. من همیشه این را میگویم و جواب میدهد. من از شرایطی که دارم راضیام اما درباره آنچه از خودم انتظار دارم چند سال دیگر صحبت میکنیم.
جوادزاده: ما باید یک جامعهشناسی مجریان بگذاریم چون بحث خیلی گستردهای است. مجریان ما یا خودشان خود را خراب میکنند یا تهیهکنندگان و مدیرانشان. یکی از انتقادات جدی من به سازمان صداوسیما با تمام احترامی که برای خودمان قائلم این است که از بیتالمال هزینه و آنتن خرج میشود تا یک مجری مشهور شود، اما او را به محض اسمی شدن کنار میگذارید.
*انگار از چهره شدن افراد در رسانه ملی هراس وجود دارد.
جوادزاده: میگویند مدیریت شمشادی عمل میکند و همه باید در یک سطح باشند...
*مبادا قدشان از سازمان بالا بزند.
جوادزاده: در حالی که این موضوع به این خاطر است که ما قد کوتاهیم. اگر من تهیهکننده قدبلندی باشم از حضور مجری قدبلند در برنامهام استفاده میبرم و لذت نمیبرم. این ترسی که میگویند اگر فرزاد حسنی را بیاوری دیگر برنامه برای تو نیست و مال او میشود. چرا؟
*البته این مورد واقعا حقیقت دارد!
جوادزاده: از منظری که من میگویم حقیقت ندارد اما از مناظر دیگر چرا حقیقت دارد. وقتی یک دکور بد برای برنامهای طراحی شود، مجری که برای خودش شأنی قائل است، در این دکور نمینشیند. بنابراین برای بهتر شدن دکور، انتخاب مهمان برتر یا طراحی سوالات و ساخت پلیبکهای درجه یک پیشنهاد میدهد تا اگر عملی شد اجرا را بپذیرد. ما جزئی از یک کل هستیم. وقتی کل خراب است من هم خراب میشوم. وقتی تهیهکننده کارش را بلد باشد، فرزاد حسنی هم با او تعامل میکند اما وقتی بلد نیست، او هم میگوید اگر میخواهی من بیایم باید این کارها را انجام دهی. اینطور میشود که آن برنامه برای فلان مجری میشود.
ما گزینههای زیادی برای اجرای «خیابان ایران» داشتیم. با حسنی هم چندین بار قرار گذاشتیم و او سر قرار نیامد، من هم دلخور شدم و گفتم نمیخواهم. البته بعدها فرزاد زنگ زد و موضوع حل و فصل شد. اما دیگر روا انتخاب شده بود. تهیهکنندهای که کارش را بلد است، باید حضور افراد را در برنامه طراحی کند.
*از سیدعلی ضیاء که حرف زدید یاد این افتادم که آقای جوادزاده اصلا خودش جزو گروه علی زاهدی بود و در «نیمروز» حضور داشت تا اینکه از آنها جدا شد و تیم خودش را تشکیل داد. آنجا این ایده پردازش میشد که قرار نیست در برنامه صرفا افراد چهره بیایند و با سبزیفروش و بقال هم میتوان برنامه جذاب تولید کرد. اما در «خیابان ایران» از سر اجبار آنتن بود که چهرههای بیشتری حضور داشتند یا دیگر به اینکه با آدمهای معمولی هم میتوان برنامه جذاب تولید کرد عقیده نداشتید؟
جوادزاده: وظیفه تهیهکننده است که حضور افراد در برنامه را طراحی کند. من و ضیاء طراحی داشتیم که به ساختار برنامه بخورد. برای روا هم همینطور. وقتی برای او فاکتورهایی مشخص میشود تلاش میکند طبق همان ویژگیها و در آن چارچوب اجرا کند. از نظر من روا در حال حاضر بهترین مجری در تلویزیون است اما هنوز بالفعل نشده است. او به بخشی از تواناییهای خود اشراف نداشته و عین حال نقاط منفی هم دارد. مثلا صورت او سمپات نیست و در نگاه اول مخاطب جذب او نمیشود.
روا: البته مادر من نظر دیگری دارد!
جوادزاده: اما وقتی مخاطب به او عادت میکند او را جزو مجریانی میشود که به دل مینشیند. یکی دیگر از اشکالات روا این است که خیلی تعارفی است و گاهی آنقدر از یکی تعریف میکند که خود او را هم عاصی میکند. او خیلی احترام میگذارد. اما روا فاکتورهایی هم دارد که بسیاری از مجریان ندارند. یکی از آنها اشراف او به ادبیات است، او هم شاعر است هم ترانهسرا و واژه را به خوبی میشناسد. بنابراین ممکن است فردی چندین دقیقه پیرامون یک موضوع حرف بزند و روا با یک غزل مرتبط پایان زیبایی به حرفهای او بدهد. او فیلم خوب زیاد دیده و از همه مهمتر بداههگو است و ذهن قوی دارد. مزهپرانیها و تکههایش مینشیند. اما هنوز مانده تا این ویژگیها بالفعل شود. او باید در «خیابان ایران» شکوفا میشد. با همه احترامی که برای شبکه یک قائلم به نظرم این شبکه با استفاده بی رویه از روا، طراحیهای من را هم از بین میبرد.
روا: من 8 برنامه در هفته دارم که ناشی از تصمیم مدیران شبکه است. علی رغم میل باطنیام این موضوع در کار تهیهکنندگان هم خلل ایجاد کرده است.
جوادزاده: یک مجری تلویزیون میتواند یک مملکت را نگه دارد. مگر در جنگ نبود که صدای آهنگران را پخش میکردند و مردم دسته دسته به جنگ میرفتند، مهران دوستی خبر پیروزی میداد و ملتی شاد میشدند. گزارشگری جواد خیابانی طرفدار داشت و...
*نقش متن و حضور نویسنده در برنامههای شما چیست؟
صالحپور: تمام حرفهای مجری در برنامه نوشته میشود اما تلاش میکنیم این حرفها را طوری بنویسیم که با بیان او سازگار باشد.
جوادزاده: ما متن را طوری طراحی میکنیم که همه فکر میکنند حرف خود مجری است. یادم میآید در رادیو برای فرشید منافی 50 صفحه متن مینوشتیم اما برخی باور نمیکردند و تصورشان این بود او بداهه اجرا میکند.
صالحپور: برای همین ما مجبور میشدیم متن را قبل از اجرا برای مدیر گروه ببریم تا گفتهمان ثابت شود.
*آقای روا، آستانه تحمل شما به عنوان یک مجری تا کجا است و کسی که مقابلتان مینشیند کجا میتواند شما را عصبانی کند؟
روا: بعید میدانم کسی بتواند. شخصیت من اینگونه نیست که عصبانی شوم یا آدمهای عصبانی کننده مقابل من ننشستهاند. البته یک بار یکی از پلیس راهنمایی رانندگی آمده بود و هرچه به او میگفتم اظهار بی اطلاعی میکرد مثلا از او میپرسیدم درست است شما قایم میشوید و مردم را خفت میکنید و او از هیچ چیز انگار خبر نداشت. در کل تعداد آدمهایی که از دست من عصبانی شدهاند از آنهایی که عصبانیام کردهاند بیشتر بودهاند. من تحملم زیاد است و خیلی سخت زندگی کردهام. حالا روی مبل نشستهایم و حرف میزنیم، چرا عصبانی شوم؟
*مهمترین آدمی که دوست دارید با او گفتگو کنید کیست؟
روا لحظاتی زمان میخواهد تا فکر کند و دست آخر میگوید: رونالدو!
جوادزاده: درباره داستان من و زاهدی هم باید بگویم آن زمان من به تازگی از رادیو جوان اخراج شده بودم. البته به شکلی کاملا هنرمندانه! اگر من به صورت مستقیم از رادیو جوان اخراج میشدم سروصدا میکرد و جو میساخت و به راحتی برای یک مدیر دردسر میشد اما آقای احمدپور 8، 9 ماه همه برنامههای زنده مرا گرفت و هفتهای یک بار برنامه تولیدی به من داد و من به مرور آنقدر کمرنگ شدم. اما اگر هر کسی میپرسید میگفتند من حذف نشدهام و هفتهای یک برنامه دارم. در واقع من خیلی نرمبراندازی شدم!
سعیدیان: آن موقع من دستیار آقای جوادزاده بودم و ما صبح برنامه زنده داشتیم، عصر به من زنگ زدند و گفتند طرحت را بیاور و این برنامه را تو بگیر!
جوادزاده: من و زاهدی در کلاسی به نام ارتباط موثر با هم آشنا شدیم. معلم آن کلاس اجرای مرا شنیده و تعریفم را پیش زاهدی کرده بود. او هم مرا صدا کرد و گفت پیشنهادات زیادی دارد اما فرصت رفتن سراغشان را ندارد. من هم گفتم انگیزه زیادی برای برنامهسازی دارم و بیکارم. قرار شد او برنامه بگیرد و من بسازم. علی ضیاء هم اولین برنامهاش را با من در رادیو ضبط کرد و پیش از آن مجری پخش بود. بعد «گزینه جوان» را در تلویزیون با هم داشتیم. در ادامه «شروع خوب» را طراحی کردیم که ضیاء در آن نبود. تا به «نیمروز» رسیدیم.
یادم است 24 اسفند به من گفت 14 فروردین پخش برنامه را آغاز کنید. آنجا هدف این بود که دقایق مردم هدر نرود و پای تلویزیون کیف کنند. ما ساعت 11:30 ظهر نمیتوانستیم کار شاقی کنیم اما خوشبختانه اتفاق خوبی افتاد و دحوالارض «نیمروز» و علی ضیاء روز مادر بود که صفر تا 100 آمدن مادرش ایده من بود؛ نه تواضع میکنم و نه کتمان. تا قبل از آن برنامه من از مدیران فحش میخوردم و آنها نگران بودند اتفاق بدی بیفتد. قرار بود مادر ضیاء بیاید و ما موسیقی «میم مثل مادر» را پخش کنیم و من به مدیران اطمینان دادم که مطمئن باشند، با این اتفاق علی میافتد پای مادرش را میبوسد. ازمن پرسیدند از کجا مطمئنی و من گفتم طبق شناختی که از این بچه دارم. این اتفاق هم افتاد.
بعد از آن اشتباهاتی در رفتار بنده بود، نکاتی را آقای زاهدی لحاظ کرد و اتفاقاتی افتاد که ترجیح دادیم کار نکنیم. او از من تشکر کرد و گفت خوش آمدی! الحمدالله آن گروهی که در «نیمروز» شکل گرفت و صالحپور و خرسند از آن جمله بودند حفظ شدند و ما یک دفتر کوچک راه انداختیم. به محض آغاز فعالیت هم زنگ زدند و از من خواستند «روز از نو» را تهیه کنم. در واقع الهه بهبودی تهیهکننده «مثبت من» مرا به سعید اشناب در شبکه دو پیشنهاد داده بود و من هم سعی کردم او را بابت این پیشنهاد روسفید کنم.
*آقای روا، ارتباط شما با مخاطبانتان چگونه است؟ در کوچه و خیابان چه برخوردی با شما دارند؟
روا: مرا میشناسند و لطفشان برایم خوشایند است. هرچه هم از شهرهای بزرگ دورتر میشویم محبت مردم بیشتر میشود و مخاطبان تلویزیون هم زیادترند. فقط یک نکته دارم که باید بگویم؛ مخاطبان باید بر اساس چیزی که ما هستیم از ما انتظار داشته باشند. تعداد زیادی پیام و بازتاب دریافت می کنم که مثلا یک نفر میگوید ما آنچه در ذهنمان از شما ساخته بودیم با فلان حرفتان نابود شد یا با گفتن این حرف از طرف شما فهمیدیم اهل عبادت هستید و بیشتر دوستتان داریم و... اما من میگویم باید درباره افراد آنطور که هستند قضاوت کرد.
ما مجریها متخصصتر از یک دکتر یا مهندس کاربلد نیستیم. ما فقط بیشتر دیده میشویم و اندازه همین افراد قابل احترام هستیم. احترام بیش از اندازه برای ما خوب نیست. قدری دل من شکسته. برخی فکر میکنند میشود هرچه از دهنشان درمیآید به مجری تلویزیون بگویند. ما مردها در کوچه و خیابان خیلی محترمتر هستیم تا توی ورزشگاه زمان تماشای فوتبال. اما برخورد برخی با مجریها مثل برخورد تماشاگران با بازیکنان در ورزشگاه است. من اگر پیامکهایم را به شما نشان بدهم فحشهای جدیدی یاد میگیرید! من همیشه با این جمله آشنا بودم که شما حق میخورید... نه به خاطر مجری بودن، بلکه به خاطر فرزند شهید بودن. برخی وقتها این را میشنوم. خیلی هم سعی کردم در کاری مشغول باشم که هیچ ربطی به این مسائل نداشته باشد و با خودم و توانمندیهای خودم در ارتباط باشد.
*آقای جوادزاده برنامههای شاخص شما مثل همین «خیابان ایران»، «شش تایی ها» و «نیمروز» سه برنامه در سه فاز مختلف بود. عمدی در این کار است؟ سقف برنامهسازی شما کجا است و حالا کجایید؟
جوادزاده: به کمی قبلتر برگردم. من در رادیو سه سال به عنوان بهترین برنامهساز از نگاه مخاطب شناخته شدم و هر سال به خاطر یک برنامه؛ ورزشی، اجتماعی و مذهبی! ادعای من این است که اگر من برنامهسازم باید بتوانم در هر سبک و برای هر گروهی برنامه بسازم. تخصص من برنامهسازی است، باید مخاطبان زمانهای مختلف را بشناسم و مطابق با شرایط برنامه طراحی کنم. شاید در «خیابان ایران» به 40 درصد از آنچه میخواستم رسیدم که به خاطر مشکلات مالی است. چون ما ناچاریم اسپانسر بگیریم و اسپانسرها به خاطر رفتار برخی تهیهکنندگان توقعهای عجیب و غریبی دارند که من زیر بارشان نمیروم. من برنامه برای مردم میسازم نه اسپانسر و اصلا معتقدم این کار حتی نتیجه عکس دارد. به نظرم ما باید به جایی برسیم که مسئولان از ما وقت بگیرند تا به برنامهمان بیایند نه اینکه ما التماسشان کنیم.
رسانه با «خیابان ایران» که یک برنامه شبانه آن هم در شبکه یک با مدیریت فرجی است، همه ظرفیتهایش را به من داده است. من اگر گل زدم که زدم وگرنه دیگر جایی بهتر از این نیست که بتوانم بروم.
*یعنی شما دلتان نمیخواهد در ساخت یک برنامه شهره و برند شوید؟
جوادزاده: نه برنامهسازی برنامهسازی است. من چگونه بگوییم را بلدم و تخصصم است، اما این را که چه بگوییم میشود با حضور کارشناسان و مشاوران جلو برد. مگر من بخواهم برنامه دینی بسازم باید مرجع تقلید باشم؟
*دوست دارید چه برنامهای به شما بدهند؟
جوادزاده: آرزو دارم در یک زمین با رقبای جدی کار کنم.
گفتگو از مریم عرفانیان
نظر شما